|
خدایا |
 |
خُـ.ـدایا
مـטּ دلم قرصــﮧ
کســے غیر از تو با مـטּ نیست
خیالت از زمین راحت کـﮧ حتــے روز روشــטּ نیست
کســے انجا نمـے بینـﮧ کـﮧ دُنیا زیر چشمـ.ـاتـﮧ
یـﮧ عمره یادموטּ رفتـﮧ زمیـטּ دار مکافاتـﮧ
فراموشم شده گاهــے کـﮧ ایـטּ پاییـטּ چـﮧ ـها کردم
کــﮧ روزے باید از اینجا بـازم پیش تـ.ـو برگردم
خُدایا وقت برگشتـטּ یکم با مـטּ مدارا کـטּ
شنیدم گرمــﮧ آغوشت...

روی عکس کلیک کن (وبلاگ دیگر من)
نظرات شما عزیزان:
ساناز 
ساعت20:54---6 آبان 1391
دلم تنگ شده براى روزهاى کودکى!
که بهانه ى گريه ام داشتن يک عروسک بود!
نه يک آدم!!
|
|
|
|
|